عصر یکشنبه، هشتم مهرماه سال یکهزار و سیصد و نود و هفت، سیصد و هفتاد و دومین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی خانۀ گفتمان شهر و مجلۀ کاروان به شب «وودی آلن» اختصاص یافت.
در این شب که در خانۀ وارطان برگزار شد، سخنرانان: پرویز جاهد، شیوا اردوئی، فرزانه قوجلو و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند. نمایش سکانس هایی از فیلم های وودی آلن از دیگر بخش های این شب بود.
در ادامه می توانید شرح گزارش این جلسه را مطالعه بفرمایید:
در ابتدای این مجلس علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست در معرفی فرزانه قوجلو، مدیر مسئول و سردبیر مجلۀ کاروان چنین گفت:
“ایشان پیش از اینکه مجلۀ کاروان را منتشر کنند، نویسنده و مترجم بودند و در نشریۀ آدینه مقالات و ترجمه های ایشان چاپ شده است. از کتاب هایشان می توان به «جهان مدرن و ده نویسندۀ بزرگ» از مالکوم بردبری توسط نشر چشمه، «رمان، زبان و روایت از سروانتس تا کالوینو» نوشته آندره برینک، «بانو در آینه»(مجموع کامل قصههای کوتاه) ویرجینیا وولف، و «اورلاندو» از همین نویسنده به ترجمۀ ایشان است. رمان «عاشق آتشفشان» از سوزان سانتاگ توسط انتشارات نگاه و «سوزان سانتاگ در جدال با مرگ» اثر دیوید ریف که فرزند سانتاگ است و ماجرای مادرش در مواجهه با بیماری سرطان روایت کرده است. بیشتر این کتاب ها چاپ های متعددی داشته است؛ همچنین در بیوگرافی نویسندگان بزرگ کتاب هایی همانند ناباکف، فاکنر، همینگوی و کافکا را منتشر کردند. کتاب های دیگری هم در دست دارند، از جمله زندگی نامه نیکوس کازانتزاکیس.»
سپس فرزانه قوجلو گزارشی مختصر از شمارگان مجلۀ کاروان از نخستین آن تا جلد اخیر داد و همینطور در رابطه با تأثیر متقابل ادبیات و سینما و علت انتخاب وودی آلن برای شمارۀ اخیر مجله اش چنین بیان داشت:
“رویکرد ما در کاروان فرهنگ و ادبیات و هنر به طور اعم و به طور اخص فرهنگ و ادبیات جهان است. و بیشتر به بخش آثار جهانی می پردازیم و سعی می کنیم که نگاه متفاوتی داشته باشیم. در بخش های مختلف مجله میکوشیم تا به فرد مطرح شده از زوایای مختلف نگاه کنیم و معرفی بهتری از او داشته باشیم.
کاروان در طول این مدت انتشار خود به سراغ شاعران رفت؛ از جمله: اینگه بورگ باخمن و آنا آخماتووا و مارینا تسوتایوا. به سراغ آگاتا کریستی، از بزرگترین جنایینویسان جهان و بعد در بخش ادبیات کودک به سمت هانس کریستیان آندرسن رفتیم. مارگریت دوراس شمارۀ قبل از وودی آلن بود که ویژگی های بسیار متفاوتی داشت؛ نویسنده بود ونمایشنامه نویس و فیلنامهنویس و فیلمساز. و امروز در شمارۀ جدید دوباره به طرف سینما آمدیم. علتش هم خیلی طبیعی است؛ برای اینکه سینما و ادبیات از همان آغاز به نوعی در هم تنیده شد و شاید بودند نویسندگانی که همیشه سینما را وامدار ادبیات دانسته اند؛ اما هر چه جلو می رویم متوجه می شویم که نه! به نوعی ادبیات هم وامدار سینما شده است. سینما توانسته همۀ مخاطبین را جذب کند که طبیعتا ادبیات و نویسندگان را هم بدون تأثیر باقی نگذاشته است.
تصور می کنم هیچ مخاطب ادبیاتی نباشد که هملت را خوانده ولی فیلم هملت را ندیده باشد یا کارهایی که روی بینوایان ویکتور هوگو شده. همینطور که جلوتر می رویم و یا به عقب نگاه می کنیم همیشه سینما از ادبیات وام گرفته است. سینمای داستانی تا مدت ها وام دار ادبیات بوده و من فکر می کنم همچنان هم خواهد بود.
امروزه می بینیم که سینما تأثیر گسترده ای بر جلب مخاطب ادبیات داشته است. شاید خیلی ها که فیلم بر باد رفته را دیده باشند وقتی کتابش را می خوانند حس کنند که رمان به اندازۀ فیلم جذاب نیست! خیلی اوقات سینما قوی تر از اثر ادبی ظاهر شده است و البته عکسش هم بوده که فیلم ساز نتوانسته به تصویرهایی که نویسنده کار کرده، دست پیدا کند. تأثیری که سینما بر مخاطب جوان دارد به ادبیات هم راه پیدا می کند.
به همین دلیل ما این شماره را به وودی آلن اختصاص دادیم؛ چون معتقدم او در زمرهی سینماگران مؤلف است. مقالات متعددی در مجله به وجوه مختلف وودی آلن پرداخته است و فیلم شناسی مفصلی از او کار کردهایم وودی آلن سینمای خاصی دارد که حتی طنزش، طنز ویژه ای است و شاید بتوان گفت متوجه خود روشنفکران است و نگاه تلخ او بیشتر به سمت جامعۀ فرهیخته است. جامعه ای که میداند و یا مدعی است که می داند. به همین خاطر ما او را انتخاب کردیم و تصور می کنم از این به بعد هم بتوانیم سراغ فیلمسازانی برویم که به همین شیوه در سینمای جهان و ادبیات نقش مؤثری داشته اند.”
در بخشی دیگر پرویز جاهد به تحلیل آثار سینمایی وودی آلن در بخش های موسیقی جاز و انتخاب این سبک برای موسیقی فیلم های او، و نگاه فلسفی و روانکاوانه او در این آثار و سبک وودی آلنی و تأثیرپذیرانش گفت و اینچنین سخنانش را آغاز کرد:
“وودی آلن بی تردید یکی از بزرگترین کمدین های تاریخ سینماست. و قطعا می توان او را در کنار کمدین های برجسته ای مثل: چارلی چاپلین، هارولد لوید، باسترکیتون، ژاک تاتی، جری لوئیس، و پیتر سلرز قرار دارد. او با عینک روشنفکرانه و دماغ گنده اش یک فیگور و شمایل سینمایی است مثل گدار، هیچکاک و کیارستمی.
او نه تنها کارگردان و مؤلف برجسته ای است بلکه بازیگری خلاق و بی نظیر است که در چه فیلم های خودش که در حد و اندازۀ بالایی ظاهر شده، خلاقیت و قابلیت کمیکش را در فیلم های دیگران از جمله: فیلم «بدل» مارتین ریت، «شاه لیر» گدار هم نشان داده است.
کمدی او یک نوع کمدی متکی به کلام و دیالوگ محور است. آدم ها در مقابل هم یا در مقابل دوربین می نشینند و دربارۀ ازدواج، زندگی، وفاداری، خیانت، عشق و مرگ حرف می زنند. دیالوگ ها با اینکه ساده اند اما بسیار عمیق و هوشمندانه و متفکر هستند و بار فلسفی دارند. کیفیت سقراطی دارند و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرند ولی عمدتا روی همان موضوع هایی که اسم بردم دور می زنند.
ریتم فیلم های آلن تند است که مشخصۀ ژانر کمدی است. اگرچه در فیلم های دورۀ میانی اش که از کمدی فاصله گرفته و لحن آن ها جدی تر می شود، مثل «سپتامبر» و «زنی دیگر».
کمدی وودی آلن ترکیبی از طنز عصبی و ویرانگر، دیالوگ های بدیع و غافلگیر کننده و موقعیت های کمیک هجوآمیز است. طنز او هم مثل طنز چخوف تند و نیش دار و تلخ است. او استعداد خیره کننده ای در نوشتن دیالوگ های طنز آمیز و روابط میان آدم های طبقۀ متوسط و روشنفکران امریکایی دارد.
وودی آلن کمدین قهاری است که شگرد او خلق موقعیت های طنز آمیز است؛ عموما شخصی روشنفکر دست و پاچلفتی و ناتوان و آسیب پذیر را بازی می کند که در عین حال بسیار باهوش و حاضر جواب است و در مکالمۀ چالشی با مخاطبش در نمی ماند. قدرت کمیک او در کلام و طنز کلامی اوست نه در حرکات نمایشی.
این حس طنز پردازی اش ریشه در فرهنگ و سنت یهودی دارد. یهودی های امریکا حس طنز قوی ای دارند. کمدین های بزرگی اخیرا در سینما و تلویزیون و نمایش امریکا ظهور کرده اند که رگه های قوی طنز و کمدی وودی آلنی را می توان در کارهایشان دید.
بیشتر فیلم های وودی آلن در ژانر کمدی رمانتیک یا کمدی جنایی با درونمایۀ بن بست روابط زناشویی و عاطفی و خیانت است. مثل «آنی هال»، «شوهران و همسران»، «منهتن» و «ملیندا و ملیندا».
فیلم های کمدی اولیه اش پر از صحنه های گروتسک و هجو شخصیت های ادبی و سیاسی است. مثل فیلم «موزها» که هجو انقلاب های امریکای لاتین است.”
وی در ادامه افزود:
” فیلم هایش یا در مورد عشق و مرگ که هجو ادبیات روسیه (تولستوی و داستایوفسکی، کاراموزوف و جنگ و صلح) است. یا شوخی هایی که لحن مستند می گیرد مثل زلیگ در مورد شخصیتی است که بحران هویت دارد.
سینمای وودی آلن یک سینمای روشنفکری است و کمدی او کمدی سخیف و مبتذل نیست. بلکه دارای درونمایه های عمیق فلسفی و اجتماعی و روانکاوانه است. یک فیلم ساز مؤلف است و به همراه کاپولا، رابرت آلتمن، اسکورسیزی، سیدنی پولاک نقش مهمی در شکل گیری جریان نئوهالیوود در دهۀ هفتاد داشته است.
فیلم های او با اینکه موضوع ها و تم های متنوعی دارد آکنده از شوخی طنز و هجو اند. فیلمساز رمانتیکی است که به گفتۀ خودش همواره نیویورک گذشته و عشق را رمانتیزه کرده است. همانقدر به سینمای روشنفکرانۀ اروپا و برگمن و فلینی علاقه مند است که به هالیوود کلاسیک. خود می گوید: «می دانم که احمقانه است اما من با فیلم های هالیوودی بزرگ شده ام و تأثیر آن ها بر من انکار ناپذیر است».
در دوره ای تحت تأثیر سینمای برگمن چند فیلم می سازد مثل: «سپتامبر»، «زنی دیگر» که متأثر از فریادها و نجواهای برگمن بود یا خاطراتی است که الهام گرفته از «هشت و نیم» فلینی است که دربارۀ فیلم سازی است که در زندگی مشترک ناموفق است. شخصیت های او اغلب دچار افسردگی هستند که در روابط عاطفی آن ها اثر می گذارد. او با فیلم هایش فروید را وارد فرهنگ عامه کرده است.
در «آنی هال» جوکی را به فروید یا مارکس نسبت می دهد و نقل می کند: «نمی خواهم جزو کلابی باشم که آدمی مثل مرا به عضویت پذیرفته است». در این فیلم از بچگی اش حرف می زند که دچار افسردگی بوده و مادرش او را پیش روانکاو می برد و در مورد علت افسردگی اش می گوید که او دیگر درس نمی خواند و دلیلش این هست که فکر می کند دنیا دارد بزرگ می شود!
فیلم های او پر از ارجاعات ادبی و سینمایی و فلسفی است، چهره های برجستۀ فرهنگی مثل: سوزن سانتاگ، مارشال مک لوهان، و سیدنی پولاک در فیلم های او با هویت واقعیشان ظاهر شده اند.
فیلم های او به نوعی یک فرا روایت است که فیلم های او را از کمدی های دیگر متمایز می کند. نگاه تلخ و بدبینانه به زندگی و پوچی آن که وودی در ابتدای فیلم با یک تکنیک برشتی جلوی دوربین می آید و می گوید: «زندگی پر از درد و رنج و سختی است و تازه زود هم به آخر می رسد!».”
سپس پرویز جاهد به علاقۀ وودی آلن به موسیقی جَز اشاره کرد و از نوازندگی این هنرمند چنین گفت:
“او ۴۷ فیلم ساخت که مثل اسکورسیزی و تارنتینو در بیشتر فیلم هایش به جای موسیقی اورژینال از آهنگ ها و قطعات جاز و کلاسیک موجود استفاده کرده است. فقط ۷ فیلم او موسیقی اورژینال دارند.
وودی آلن همیشه در فیلم هایش از طنز روایت ساختارشکنی کرده، فیلم هایش ساختار ارسطویی را می شکند و با یک وضعیت آشفته یا مونوگ برشتی رو به دوربین آغاز می شود. و ما به یکباره به موقعیت دراماتیک پرتاب می شویم. فیلم هایش از ابتدا با بحران آغاز می شود. فلاش بک ها معمولی نیستند گاهی خود او با وضعیت حال در گذشته حاضر می شود. وودی آلن در تمام این سال ها با فیلم ها و نوشته ها کنسرت های جاز و حرف هایی که زده و مصاحبه هایی که کرده مطرح بوده است.
او فیلم ساز سیاسی نیست. با اینکه روشنفکر چپ و اخلاق گرا نیست چون افکار لیبرالی دارد. و هیچگاه دربارۀ سیاست روز و علیه جریان راست و … موضع گیری نکرده است.
وودی آلن با اینکه پیر شده در سن ۸۲ سالگی همچنان ذهنش فعال است. می نویسد، فیلم می سازد و در کافه های لندن پاریس و نیویورک کلارینت می نوازد.”
در واپسین لحظات این مجلس شیوا اردوئی به شرح چگونگی اجرای تئاترهای زبان اصلی (انگلیسی) و «لیتراما» توسط گروهش در ایران و اجرای دو اثر از وودی آلن پرداخت و این چنین سخنانش را آغاز کرد:
“می خواهم از جریانی حرف بزنم که سه سال پیش شروعش کردم. عنوان این جریان را «اجرای نمایش در زبان نویسنده» در نظر گرفتم وبا آثار نویسندۀ امریکایی «دیوید آیوز» شروع کردم. و سعی داشتم نویسندگانی را انتخاب کنم که اورژینالی به زبان انگلیسی می نویسند.
اخیرا از ابتدای امسال در مکتب تهران و با حمایت آقای تهرانی توانستم این جریان را به طور مستمر پیش ببرم.
برنامه ای را تحت عنوان «لیتراما» طراحی کردم که دو بخش داشت: در بخش نخست نویسنده و سبک و بیوگرافی او را به زبان خود نویسنده مطرح می کردیم و یکی از آثار او را هم بر روی صحنه می بردیم.
دلیل اینکه به این سمت کشیده شدم و انگیزۀ اصلی من برای این جریان این بود که به عنوان بازیگر در این سال ها هر زمان با متن انگلیسی یک نویسنده برخورد می کردم و بعد در فارسی و بعد دوباره در انگلیسی می خواندم، می دیدم که با وجو اینکه ما مترجم های زبر دستی داریم که تمام متن و زوایای مختلف آن را به فارسی منتقل می کنند اما بخشی از متن هست که قابل ترجمه نیست. البته من ضد ترجمه حرف نمی زنم. با خود فکر کردم چرا گاهی این پل را خراب نکنیم و نیم قدم به دنیای نویسنده نزدیکتر نشویم؟
به هر حال نسل سوم و چهارم انگلیسی را تا حدی می دانند و این راه جدیدی است برای لذت بیشتر بردن از ادبیات و تئاتر و نزدیک شدن به دنیای نویسنده. در سال های اخیر هم می بینید که فیلم دوبله شده کمتر دیده می شود و آدم ها ترجیح می دهند که صدا و ریتم زبان اصلی را بشنوند و حتی سختی خواندن زیرنویس را به خود بدهند تنها به خاطر انرژی زبان اصلی.
حال چقدر توانسته ام این کار را به درستی با دست خالی انجام دهم، آن هم با نبود هنرپیشه هایی که انگلیسی را خوب بدانند و روی صحنه بازی کنند، نمی دانم! اما سعی کردم برعکس عمل کنم؛ یعنی از کسانی که انگلیسی خوبی داشتند دعوت کردم و به آن ها آموزش دادم و کار را بر روی صحنه بردم.
امیدوارم در آینده کارشناس های بیشتری کار من را ببینند و از نظراتشان بدانم این کار به لحاظ نمایشی و ساختار زبان خوب هست یا نه؟ سه سال است که کارهایی اینچنین را روی صحنه می برم و مخاطب هم دارد. ولی نقدی نشده است.”
وی در پایان سخنانش بیان داشت که:
“آخرین کاری که کردم دو متن از وودی آلن با نام: «مرگ در می زند» و قصه ای کوتاه با نام «آقای بزرگ» را به شکل صحنه ای در زبان انگلیسی برای اجرا بردم. خب طنز او طنزی است که در زبان انگلیسی طعم دیگری دارد. نمی خواهم بگویم که در برگردان به زبان فارسی اینگونه نیست؛ ولی واقعیت این است که در زبان اصلی چیز دیگری است. در اجراهایی ه از وودی آلن در فارسی می دیدم خنده هایی در سالن بود اما این کارها خیلی ایرانیزه شده بود تا مخاطب را به فضا نزدیک کند ولی من مجبور نبودم این کار با بکنم.”
در پایان این شب بخش هایی از فیلم نمایش های «مرگ در می زند» و «آقای بزرگ» به کارگردانی شیوا اردویی به نمایش گذاشته شد.
عکس ها از: مجتبی سالک و مریم اسلوبی