تا بمانیم/ سیمین بهبهانی

27 اسفند 1398

گرچه در شورِ اشک و شعلۀ آه
باغ را هیچ‏ کس نکرده نگاه،
گرچه در دشتِ سرخِ سوختگان
دیرگاهی نرسته هیچ گیاه،
گرچه از خرمنِ بنفشه و گل
مانده خاکستری تباه تباه،
گرچه ما راه خود جدا کردیم
با بهاری که می‏ رسد از راه،
باز از سبزه و بنفشه بگو
گرچه از سوز دی شدند سیاه.

بر دروغت مباد غیر درود!
بر فریبت مباد نام گناه!
دل ما را به وعده‏ یی خوش کن
شب ما را به قصه‏ یی کوتاه
تا نمیریم و گل کند خورشید
تا بمانیم و میوه آرَد ماه

(نقاشی از ستاره حیدری)